شبکه چهار - 29 مرداد 1400

"سنی و شیعه" در رکاب حسین ع (کربلا در منابع برادران اهل سنت)

در کاروان برادران اهل سنت - مسیر نجف به کربلا - پیاده روی اربعین - ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران عزیزم. دست شما را، بلکه پای شما را، زائرین اباعبدالله را باید بوسید همین‌طور که دوست‌مان فرمودند این‌جا ما قبل از این که شیعه یا سنی باشیم مسلمان هستیم و حسینی هستیم و عاشق حق و عدالت هستیم. هم صوت زیبای قرآن با لحن چینی را شنیدیم و لذت بردیم طیب‌الله انفساکم، هم شعر زیبایی که برادرمان خواندند دقایق و لطایف بسیاری در شعر ایشان بود و هم برادر هندی‌مان که نکاتی را فرمودند و این نگاه علمای بزرگ اهل سنت هند در خصوص سیدالشهداء(ع) و تعبیر قشنگی که ایشان کرد که در این مسیر اربعین از نجف به کربلا که از همه مذاهب اسلامی حضور دارند و بزرگترین راهپیمایی تاریخ بشر است 10- 20 میلیون جمعیت، ده‌ها کیلومتر، صدها کیلومتر، کسانی داریم چند هزا رکیلومتر راه آمدند و کودک 6- 7 ساله‌ای که به قول ایشان حاضر نیست توپ و اسباب‌بازی‌اش را به بچه دیگری بدهد چطور این‌جا به زور خواهش می‌کند که بروید میهمان او بشوید و غذا و امکاناتش را، شیر و خانه‌اش و اتاقش را و همه چیزش را بدهد. من می‌خواستم تأکید کنم به نقش شما برادران و خواهران عزیز به عنوان نسل جدید سنّی، علمای اهل سنت در جهان اسلام و رسالتی که به عهده شماست. کاری که از شما برمی‌آید از اغلب علمای جهان اسلام، شیعه و سنی برنمی‌آید و آن مسئله حرکت به سوی امت واحده، امت اسلام، عزت و وحدت علیرغم تفاوت در حوزه فقه و کلام در یک مسائلی است. در کنار اشتراکات بسیار. 90 درصد – 95 درصد اشتراکات مذاهب است، 5 درصد- 10 درصد اختلافات بین خود مذاهب اهل سنت هم اختلاف است، بین خود مذاهب شیعه هم اختلاف است، شیعه اسماعیلی، شیعه زیدی، شیعه اثنی‌عشری، داخل خود شیعه اثنی عشری ما چند گروه داریم که همدیگر را ممکن است در جهات مختلف قبول نداشته باشند. مذاهب مختلف اهل سنت، کلامی، فقهی، عبور از این تعدد مذاهب با توسل به توحید به کتاب و سنت و حبّ اهل بیت پیامبر(ص) که این حبّ اهل بیت(ع) شیعی نیست، اسلامی است، بلکه باید گفت انسانی است کیست که این مسیر اباعبدالله را از نقطه آغاز تا پایان تعقیب کرده باشد و مسلمان باشد بلکه مسلمان نباشد انسان باشد عدالت‌طلب، آزادیخواه، باشرف، با احساسات، انسان، باشد و به احترام حسین و کربلا و عاشورا بر سر پا نایستد. در روایات همه مذاهب اسلامی است که حسین به محض تولد، رسول خدا(ص) ایشان را در آغوش گرفت و وقتی قرار بود نام ایشان را حسین بگذارد و در گوش ایشان اذان و اقامه بگویند قنداقه حسین در بغل، پیامبر گریست و اشک ریخت که وقتی خبر به فاطمه زهرا(س) رسید پرسیدند چرا بچه‌ای که تازه به دنیا آمده چرا اشک؟ که آن‌جا فرمودند «تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْباغِیَةُ» باند فاسد تبهکار او را خواهند کشت. آن رسالتی که برادران عزیز شما به عهده دارید مبارزه با توهم است دوقطبی سازی جهان اسلام است که بین بعضی از شیعیان هم این توهم است بین اهل سنت هم هست که سنی به علی و فاطمه و حسن و حسین کاری ندارد. دعوای حسین و یزید دعوای شیعه و سنی بوده است! اهل سنت در عالم طرفداران کسانی هستند در بنی‌امیه و بنی‌عباس که قاتلین اهل بیت بودند. این توهم هم از طرف جریان‌های منحرف شیعه به آن دامن زده می‌شود چنان که می‌گویند سنی‌ها قاتل فاطمه زهرا(س) هستند سنی‌ها دشمنان اهل بیت هستند هم از طرف افراطیون شیعه که ما به آن‌ها شیعه لندنی و شیعه انگلیسی می‌گوییم دامن زده می‌شود و هم از طرف افراطیون جهان اهل سنت مثل وهابی‌ها و تکفیری‌ها که حتی بعضی‌هایشان نه همه‌شان خواستند یزید را تبریه کنند که بله حسین(رضی‌الله عنه) به دست یزید(رضی‌الله عنه) کشته شد خدا از هر دویشان قبول کند! این هرگز نظر اهل سنت نبوده است بزرگان اهل سنت، منابع حدیث اهل سنت هرگز چنین دیدگاهی نداشتند. بزرگان اهل سنت تصریح کردند که ما خلافت خلفا را تا سبط پیامبر حسن‌بن‌علی قبول داریم یعنی خلفا، ابوبکر، عمر، عثمان، حسن‌بن‌علی، تا این‌جا را ما خلافت اسلامی می‌دانیم و از این‌جا به بعد را مسئله خلافت اسلامی به سلطنت تبدیل شد دیگر خلافت اسلامی نبود، سلطنت شد و اوج فضاحت در زمان یزید است و کاری که با حسین بن علی کردند. این در همه منابع اهل سنت است که الآن من نمونه‌ای از آن را عرض می‌کنم شما همه‌تان اهل علم هستید محقق هستید این‌ها را می‌دانید ولی من در عین حال قبل از این که وارد بحث اباعبدالله بشوم در منابع اهل سنت روشن بشود که اساساً نگاه حدیث اهل سنت و بزرگان اهل سنت در مورد علی و فاطمه و آل کسا و آل عبا، و به طور ویژه حسن و حسین چه نگاهی بوده است و این روایت که شیعیان فکر می‌کنند این‌ها فقط در منابع شیعه است نمی‌دانند که این‌ها در منابع همه مسلمین هست همه مسلمین اینها را قبول دارند در جهت حبّ اهل بیت(ع) همه مسلمین اجماع دارند به جز یک عده ناصبی تکفیری. تازه همه وهابی‌ها هم تکفیری نیستند همه تکفیری‌ها هم ناصبی و دشمن اهل بیت نیستند نمی‌گویند ما دشمن اهل بیت هستیم یک گروه خاصی‌اند. و الا اهل سنت روایاتی که در مورد اهل بیت دارند و در منابع شما عزیزان است اغلب آن در آن چه که شما شیعه اهل بیت(ع) به آن معتقد است مشترک و یکی است. حالا یک تعبیر خوبی آیت‌الله سیستانی در نجف کرد، به شیعه گفت حتی نگویید که برادران اهل سنت، بگویید سنی‌هایمان این را می‌گویند شیعه‌هایمان این را می‌گویند یعنی ما از برادر نزدیک‌تریم، ما یک خانواده، اختلاف فقهی و کلامی داریم، آن‌جا بحث طلبگی بحث علمی می‌کنند، چنانکه تو عالم شیعی هم با هم اختلاف دارند دوتا عالم سنی هم اختلاف دارند اما بر سر فاطمه و فرزندان فاطمه اختلافی نیست. این روایت که رسول خدا(ص) فرمودند فاطمه(س) پاره تن من است و هرکس فاطمه را عصبانی کند من را عصبانی کرده است خشم فاطمه، خشم من است و خشم فاطمه خشم خداست این روایت در منابع اهل سنت است در «صحیح بخاری»، جلد چهارم، ص 210 و موارد دیگر. این که هرجا فاطمه خشمگین است، این خشم فاطمه، علامت خشم رسول‌الله و خشم خداست این در منابع شیعه و سنی هست. در «تذکرة الحفاظ» که از حافظان بزرگان قرآن و محترمین و بزرگان اهل سنت است بسیاری از بزرگان حفاظ قرآن و قرّاء بزرگ، در ذیل آیات قرآن، روایات اهل بیت را ذکر کردند حفظ کردند و همیشه نقل می‌کردند. این حدیث که تعابیری راجع به کربلا که زمین و آسمان بهم ریخت و آسمان خون گریست اینها در منابع شما برادران اهل سنت هست. جناب «سیوطی» حافظ بزرگ، عالم بزرگ که کتاب ایشان در حوزه‌های شیعه هم به عنوان کتاب درسی است به نام خودِ سیوطی، این حدیث را ایشان در «تاریخ الخلفاء» نقل می‌کند که آن روز و آن ساعتی که حسین کشته شد تا هفت روز روال جهان بهم ریخت اتفاقات جهانی و کیهانی غیر عادی بود در «تاریخ الخلفاء» ص 160، از این نقل‌ها خیلی هستند. رساله‌ای است که اتفاقاً محقق این رساله عراقی است و کتابی دارد به نام «أئمة أهل البیت(ع) فی کتب أهل السنّة » جناب "حکمت الرحمه" که پدرشان در همین عراق به دست صدام و بعثی‌ها شهید شده است پدر ایشان به نام حاج جار الرحمه، یک نمونه بخشی از آن چیزی که راجع به اهل بیت(ع) درمنابع بزرگان اهل سنت است. از این کتاب‌ها زیاد است. این تعبیر جناب سیوطی است که آن روز و آن ساعتی که حسین شهید شد جهان تا هفت روز گویی متوقف شد، نور خورشید روی دیوارها مثل پارچه‌ای از زعفران زرد، شهاب‌ها از آسمان می‌بارید گویی ستارگان بهم می‌خوردند، حسین در روز عاشورا کشته شد و آن روز خورشید گرفت، کسوف شد، افق آسمان تا 6 ماه پس از قتل حسین سرخ بود و این سرخی تا پیش از قتل حسین بدین گونه نبود و پس از عاشورا این سرخی در آسمان تا امروز باقی است. حالا این عین تعبیر جناب سیوطی است من فقط دارم نقل می‌کنم.

راجع به فضائیل حسنین (سلام‌الله علیهما) در مناقع اهل سنت که این‌ها یکی دوتا نیست تواتر است این احادیث که فضائل حسن و حسین را از قول پیامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنت، حدیث ثقلین، حدیث سفینه (کشتی)، حدیث امان، حدیث 12 خلیفه (اثنی‌عشر) که حالا این که مراد پیامبر از 12 خلیفه چه کسانی بودند خب اختلاف است. شیعه معتقد است که این 12 فرزند همین 12 امام هستند بزرگان اهل سنت تفسیرهای دیگری می‌کنند ولی همه قبول دارند که پیامبر این جمله را گفته‌اند که 12 خلیفه من، در مورد این که 12تا چه کسانی هستند بحث شد. و این حدیث که پیامبر(ص) بارها به حسن و به حسین خطاب کردند و فرمودند دشمنان شما دشمنان منند، دوستان شما دوستان منند. تا ابد هرکس با حسن و با حسین بجنگد و دشمنی کند دشمن من و دشمن خداست و تا ابد هرکس حبّ حسن و حبّ حسین را داشته باشد دوست من و دوست خداست و حدیث این که هر وقت صلوات می‌فرستید بر آل پیامبر هم باید بفرستید مثل ابراهیم و آل ابراهیم و اینها را از هم جدا نکنید و حدیثی که هر کس من و این دو نفر یعنی حسن و حسین و پدر و مادر این دو تن، علی و فاطمه را دوست بدارد بهشت او را تضمین می‌کنم و این حدیث که هرکس با اهل بیت من دشمن باشد خداوند او را وارد آتش می‌کند و حدیث این که خدایا من این دو را دوست دارم و احادیث متعدد؛ همه اینها در منابع اهل سنت است. این حدیث که روزی علی محضر پیامبر رفت دید پیامبر(ص) عبایشان را پهن کردند در آن هنگام، پیامبر(ص)، فاطمه(س) و علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) همه به امر پیامبر(ص) روی عبا نشستند و بعد پیامبر(ص) کناره‌های عبا را گرفت و روی آن‌ها کشید حدیث آل عبا یا آل کسا، و گفت خدایا همانگونه که من از اینان خشنودم تو از آن‌ها خشنود باش و فرمودند که نخستین کسانی که با من به بهشت می‌آیند شما هستید، این‌ها همه به تواتر در منابع برادران اهل سنت ماست. «المعجم الاوسط»، ج 5، ص 348 و «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 169 و موارد متعدد که منابع اصلی این روایات را ذکر می‌کند. این حدیث مشهور متواتر که حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت هستند، به تواتر که جناب «ابوسعید» و هم جناب «احمد حنبل» در «مسند احمد» در ج 3 این را در چهار – پنج مورد گفته است و هم جناب «ترمذی» در «صحیح ترمذی» هم جناب «نسائی» هم جناب «حاکم نیشابوری» همه این حدیث را نقل کردند و اغلب این بزرگان هم می‌دانید بزرگان روات و محدثین و متکلمین و مذاهب اربعه، اغلب اینها ایرانی هستند و خراسانی هستند خراسان بزرگ قدیم، و بعد راجع به سند این حدیث بحث‌های مفصّلی می‌شود. جناب «ترمذی» می‌گوید قطعاً این حدیث صحیح است و جناب «حاکم نیشابوری» می‌گوید حدیث صحیح است تا متأخرین تا «ذهبی» و دیگران. تقریباً همه محدًثین گفتند این حدیث از جمله احادیثی است که صحیح یا حسن است و جناب سیوطی و «صنعانی» گفتند این حدیث متواتر است. یکی دو تا نیست از طرق مختلف نقل شده است که وقتی حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند دیگر دشمن حسن و حسین که نمی‌تواند بهشتی باشد نمی‌شود هم حسن و حسین بهشت باشند و هم آن‌هایی که با حسن و حسین جنگیدند و دشمن بودند و این‌ها را کشتند هم آن‌ها هم بهشتی باشند این تعبیر که از قول رسول خدا است که حسن و حسین دو گل خوشبوی من در دنیا هستند. جناب بخاری در دو مورد این حدیث را نقل می‌کند. جناب ترمذی از جناب عبدالله بن عمر این را نقل می‌کند و خود عبدالله بن عمر این حدیث را در چند جا نقل کرده است. حَسَن بودن این حدیث. و از جناب سعد بن ابی‌وقاص در «مجمع الزوائد» و در «مسند البَزّار» نقل می‌شود که جناب سعد بن ابی‌وقاص می‌گوید خدمت رسول‌الله رفتم دیدم حسن و حسین روی شکم پیامبر دارند بازی می‌کنند و از سروکول پیامبر بالا می‌روند و کشتی می‌گیرند و پیامبر خودشان را در اختیار این دوتا قرار دادند سعد می‌گوید از رسول‌الله پرسیدم چرا این دوتا را دوست داری؟ فرمودند چرا دوست نداشته باشم دو گل خوشبوی من. این که حسن و حسین محبوب پیامبر هستند و در رأس محبوبین پیامبر هستند که پیامبر آن‌ها را بغل می‌گرفت و می‌گفت خدایا دوست‌شان دارم، دوست‌شان بدار و دشمنان‌شان را دشمن بدار. که باز منابع متعدد از جناب احمدبن‌حنبل، از دیگرانی که رجال حدیث را کاملاً صحیح می‌دانند. ابوهریره روایت می‌کند که رسول‌الله بارها می‌فرمود که خدایا من حسن و حسین را دوست دارم و پدر و مادرش را دوست دارم تو نیز آنان را دوست بدار، هرکس با این‌ها مشکل دارد و دشمن این‌هاست، دشمن بدار. علاقه پیامبر(ص) به این دو بزرگوار تقریباً اجماع همه مسلمین است چون سند آن در همه منابع احادیث همه مذاهب اسلامی بطور قطع جزو متواترات است و پذیرفته شده است و در مورد سند آن بحث‌های متعدد جناب نسائی، جناب ابن ابی‌شیبه،‌ جناب ابن‌خزیمه، ابن حبّان، طبرانی و دیگران، همه بحث کردند. همین‌طور این تعبیر که خودِ جناب حاکم نیشابوری از ابوهریره نقل می‌کند که گفت رسول‌الله با حسن و حسین داشتند می‌آمدند حسن روی یک دوش ایشان و حسین روی یک دوش ایشان، مدام این را می‌بوسید و مدام او را می‌بوسید. و بعد ما به ایشان گفتیم که یا رسول‌الله از این‌ها در این عالم کسی را بیشتر دوست دارید؟ فرمودند خدایا که دوستان این دو نفر دوستان من هستند. دشمنان این دوتا، تا ابد دشمنان من هستند و از این روایات زیاد است، یکی دوتا نیست که حالا من نمی‌خواهم وقت شما را بگیرم.

یا این تعبیر در منابع اهل سنت از قول جناب سلمان فارسی نقل می‌شود که فرمودند حسن و حسین معیار هستند هرکس در صف این‌هاست در صف من است و هرکس در صف این‌ها نیست در صف من نیست.

خب من نمی‌خواهم همه احادیث را این‌جا بخوانم، چون ده‌ها و صدها سند حدیثی از منابع معتبر در مذاهب اسلامی و در نزد شما برادران هست، در مورد فضایل خاص امام حسن(ع) باز روایات متعددی است و چون ما الآن ما با شما در اربعین در مسیر کربلا هستیم من فقط به چند مورد که در مورد سیدالشهداء از قول رسول خدا به تواتر در منابع اهل سنت ذکر شده است عرض می‌کنم. جناب «ابن کثیر» در «البدایع و النهایه» ج 8، ص 225، راجع به امام حسین(ع) از قول پیامبر(ص) از احمد حنبل نقل می‌کند که کی از کی از کی روایت که حسین‌بن‌علی یک روز وارد مسجد شد جناب جابربن عبدالله انصاری که صحابی پیامبر است و ایشان اولین کسی است که در اولین اربعین به زیارت اباعبدالله آمده است که می‌دانید چشمان او نمی‌دیدید و یکی از شیعیان اهل بیت(ع) دستان او را گرفته بود آورد این‌جا نزدیک کربلا، گفت همین‌جاها بوده نمیدانم دقیق آن کجاست، می‌گوید یک مرتبه یک جایی جابر خودش را روی زمین انداخت و شروع به بوسیدن خاک و اشک ریخت و گفت حبیب من حسین این‌جاست، بوی حسین این‌جاست. در مورد رجال آن هم فرمودند،‌ بعد می‌گفت که پیامبر(ص) یک بار و دو بار نگفت، بلکه بارها به تکرار تا آخر عمرشان راجع به علی و فاطمه،‌ حسن و حسین گفت طوری که همه این را مثل قرآن این‌قدر مسلّم بود که این حرف، حرف رسول‌الله است. من راجع به اسناد آن در کتب رجال اهل سنت، مفصل بحث شده است. یا این حدیث «حسین منّی و أنا من حسین» جناب ترمذی نقل می‌کند، جناب بخاری نقل کرده، جناب احمد حنبل،‌ ابن ماجه، حاکم نیشابوری، و... در منابع مختلف که همه می‌گویند این تواتر است و این تعبیر در مورد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هر دویش هست که «حسنٌ منّی و أنا مِن حسن»، «حسینٌ منّی و أنا مِن حسین» خب بعضی‌ها ممکن است بگویند خب پدربزرگ برای نوه‌اش می‌گوید. خب پدربزرگ ممکن است بگوید حسینٌ منّی ولی دیگر نمی‌گوید أنا مِن حسین. می‌گوید حسین از من است ولی دیگر نمی‌گوید من از حسین هستم چون فرزند از پدر است، پدر که از فرزند نیست. ضمن این که در مورد علی هم این تعبیر است که «علیٌ مِنّی و أنا مِن علی» علی که فرزند پیامبر نیست این تعبیر که او از من است و من از او هستم اشاره به او مسیر و آن معنویت و روحانیت راه است پس قوم و خویشی نیست، خب پیامبر دختران دیگری هم داشتند اما تعابیری که در مورد فاطمه به کار بردند در مورد دیگران به کار نبردند یا این خبری که از پیامبر(ص) نقل می‌شود که فرمودند «أحّبّنا من أحَبّ حسینا» هرکس حسین را دوست دارد خداوند او را دوست دارد. این هم از روایات متواتر در منابع سنی است. این که «حسینٌ سبطُ من الاسباط» حسین خودش یک امّت از امت‌هاست. یک قوم است، حسین یک شخص نیست، حسین امّت است. این هم همین‌طور در «مستدرک حاکم» در «مسند احمد» در «سنن ابن ماجه» و دیگران، که شارح اهل سنت «التاج الجامع للاصول» می‌گوید این تعبیر که پیامبر فرمودند که حسین امّت است این بر اساس آن آیه قرآنی است که خداوند فرمود: «إنّ ابراهیم کان امّه» ابراهیم یک نفری امّت بود. ایشان می‌گوید که من فکر می‌کنم رسول‌الله به این معنا می‌گویند که حسین امّت است، یک نفری مثل ابراهیم یک حرکت عظیم کرده است. راجع به حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (نحل/ 120)؛ مشرک نبود و کسی را در عرض خدا قبول نداشت همه چیز در طول خداست. یا در «المستدرک» از ابوهریره نقل می‌شود که می‌گوید من هر وقت حسین را می‌دیدم گریه‌ام می‌گرفت در حالی که کربلایی نشده، هنوز اتفاقی نیفتاده است از ابوهریره می‌پرسند برای چه گفتی که من هر وقت حسین‌بن‌علی را می‌بینم اشک توی چشمانم جمع می‌شود، گفت یک روز رسول‌الله از خانه بیرون آمدند من توی مسجد بودم و بعد ایشان به سمت بازار بنی‌قینقاع (بازار یهودی‌ها) آمدند من هم با ایشان آمدم هنوز پیامبر چیزی نگفته بود ایشان راه می‌رفت من هم همین‌طور با ایشان می‌رفتم بعد هم با من دوباره به مسجد برگشتیم دیدم پیامبر لباسش را محکم دور خودش پیچید و فرمودند که نوگل من کجاست؟ پسرکم کجاست؟ نگفتند او را بیاورید فقط گفتند نوگل من، پسر من کجاست؟ دنبال حسین می‌گشتند یک مرتبه دیدم حسین از در دوید با حالت خنده، به سمت پیامبر دوید و خودش را به دامان پیامبر انداخت و دستش را بین محاسن شریف پیامبر برد و پیامبر دهان حسین را بوسیدند و مکیدند و فرمودند که خدایا دوستش دارم دوستش بدار. وقتی که حضرت زینب(س) سر سیدالشهداء را بریده بودند دیدند این گردن سر ندارد رگ‌های بریده است، حضرت زینب(س) فرمودند می‌خواهم آن‌جایی را که پیامبر همیشه می‌بوسید ببوسم، لب حسین را ولی سر ندارد چگونه ببوسم؟ رگ‌های بریده گردن حسین را بوسید.

راجع به خودِ عاشورا چقدر ما روایات متواتر قطعی در منابع سنی و اهل سنت داریم. این روایت که در «مسند احمد» و در منابع ذکر می‌شود که از قول جناب ابن عباس که ابن عباس می‌گوید یک روز ظهر پیامبر را در خواب دیدم در حالی که موهایشان پریشان بود و غبارآلود، گرد و خاک روی ایشان نشسته بود یک بطری دست ایشان بود که از آن بطری خون برمی‌داشت و به درون آن مدام نگه می‌کرد و تأمل می‌کرد گفتم یا رسول‌الله این چیست؟ فرمودند خون حسین و یاران حسین است. آن موقع. این روایت هم در منابع اهل سنت است که جناب عمار می‌گوید ما همیشه آن روز را یادمان ماند و همان روز فهمیدیم که حسین کشته خواهد شد به روش فاجعه‌آمیز و بی‌رحمانه به اسم اسلام و به اسم خلافت اسلامی. جناب احمد حنبل، جناب ابن حُمیت، جناب طبرانی، جناب حاکم، و بعد حافظ جناب ابن‌کثیر می‌گوید سند این خبر، قطعاً قوی است و در مستدرک صحیحین و در مسند احمد و موارد دیگر باز نقل می‌شود که ابن عباس گفت پیامبر را غبارآلود دیدم که مدام به آن بطری حاوی خون حسین می‌نگریست و در فکر بود. این حدیث که نه فقط انسان بلکه اجنّه، جنّیان هم در عزای حسین بودند و عزدار حسین بودند و هستند این روایت هم در مسند احمد حنبل در مجمع الزوائد در معجم کبیر، در «الآحاد و المثانی» در «تاریخ مدینه دمشق» در «البدایع و النهایه» در «المعجم الکبیر» همه این احادیثی که عرض می‌کنم ذکر می‌شود. حدیث این است که از جناب امّ سلمه امّ‌المؤمنین روایت می‌شود که شنیدم اجنّه در عزای حسین‌بن‌علی نوحه‌سرایی می‌کردند چون در روایات شیعه و سنی نقل شده است که یک روز آمدم دیدم که پیامبر حالت غیر عادی دارند و یک ظرف و شیشه‌ای دست‌شان است که خاک سرخی در آن هست پرسیدم این چیست؟ و خلاصه حدیث مفصل است، که من آنجا فهمیدم آن روزی که این خاک در این بطری سرخ بشود آن روز حسین کشته شده است. و نقل می‌شود وقتی که جناب سیدالشهداء و اهل بیت پیامبر از مدینه به سمت مکه حرکت می‌کنند که بعد به کربلا و کوفه برسند جناب امّ سلمه جلوی حسین‌بن‌علی را می‌گیرند می‌گویند که من می‌دانم که این سفر همان سفری است که رسول‌الله گفت، من از شما خواهش می‌کنم که نرو، می‌شود نروی. اباعبدالله(ع) فرمودند که مادرجان نمی‌شود که نرویم اصل اسلام در خطر است. این‌ها دارند یک اسلامی که در آن ربا و شراب و خیانت و زنا و ظلم به مردم و بی‌عدالتی است قرآن را تفسیر به‌رأی می‌کنند و همه چیز را دارند تغییر می‌دهند «علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید...» خداحافظ اسلام، اگر قرار شد رهبر حکومت اسلامی و خلیفه اسلامی کسی مثل یزید باشد این دیگر چیزی از اسلام وحکومت اسلامی نمی‌ماند و جز با خون من جلوی این حرکت انحرافی را نمی‌شود گرفت دیگر یک جوری همه کرخت شدند و نگاه می‌کنند که فقط من باید کشته بشوم تا بفهمند باید دختران پیامبر در زنجیر، حساب از سرشان بردارند و به جای آن شلاق در سر و صورت‌شان بزنند تا این مردم تکان بخورند به حدی که کاروان اسرا که وقتی در شهرها می‌برند مردم نمی‌دانستد این‌ها چه کسانی هستند از آن‌ها می‌پرسیدند که «من أیّ الاُسارا عنتُن» شما جزو اسرای کدام کشور هستید جزو کدام کفار هستید و در کدام جهاد اسیر شدید؟ این‌ها جواب می‌دادند «نحنُ الاسارا مِن آل محمد» ما اسیران آل محمد هستیم ما بچه‌های پیامبریم. آن‌جا یک مرتبه می‌گفتند چطوری شد بچه‌های پیامبر؟ دختران پیغمبر؟ مگر اینها نمی‌گویند اسلام هستند؟ این تعبیر از جناب امّ سلمه نقل شده است و بعد نقل می‌شود که امّ سلمه یک روزی که این شیشه در خانه او بود و سرخ شد، آن روز امّ سلمه با صدای بلند در آن لحظه فریاد زد و گریست و گفت که حسین هم‌اینک کشته شد. آن‌ها در مدینه و مکه بودند و آن‌ها در کربلا. جناب امّ‌المؤمنین امّ سلمه گفت حسین کشته شد! این بود آن خبری که رسول خدا به من داد و گفت کاری که نباید بشود الآن شد. امّ سلمه در این منابع اهل سنت عرض کردم جناب طبرانی، جناب ضحاک، ابن‌عساکر، ابن‌کثیر و دیگران نقل می‌کنند که خبر صحیح است حافظ قرآن حافظ هیثمی می‌گوید رجال خبر، رجال صحیح است که امّ سلمه گفت آن لحظه‌ای که حسین شد و من فهمیدم طبق خبری که رسول خدا داده بودند آن لحظه من حتی صدای جنیان و اجنّه را شنیدم که برای حسین عزاداری کردند و اشک ریختند و فریاد زدند که حسین کشته شد. باز در روایت اهل سنت نقل می‌شود از «ابو رجاء عطاردی» نقل می‌شود که می‌گوید به علی و خاندان علی دشنام ندهید یکی از همسایگان ما از قبیله بُلهجین جلوی چشم ما بود و پیش ما گفت که این حسین بن علی فاسق بدکار که خدا نابودش کند حسین را خدا ذلیلش کند و نابودش کند نمی‌بینید که چطور خلیفه ایستاده است؟ می‌گوید این حرف را زد همان لحظه دیدم یک مرتبه چشمانش دو لکه سفید در سیاهی دو چشمش پیدا شد و آرام آرام کل چشم او را گرفت و جلوی ما کور شد، جلوی ما دو چشم او سفید شد. این حدیث را هم نقل می‌کنند جناب حافظ طبرانی، ابن عساکر، نقل می‌کنند و عرض کردم می‌گویند که رجال این سند و این روایت صحیح است. من تمام احادیث را دارم از منابع مورد رجوع شما برادران عزیز اهل سنت عرض می‌کنم. باز این حدیث که در «مجمع الزوائد» در «المعجم الکبیر» و موارد دیگر نقل می‌شود از «ابن شهاب زهری» می‌گوید روز قتل حسین بن علی در شام و دمشق از زیر سنگ خون بیرون می‌آمد خون می‌جوشید. ایشان کسی است که از یاران و شاگردان حسین بن علی و امام سجاد(ع) بود بعد از قضایای کربلا و آن حول و حوش‌ها فشار سنگین شد و به بنی‌امیه ملحق شد و به آن‌ها گرایش پیدا کرد و امام سجاد(ع) یک نامه‌ای به ایشان نوشتند که - هر وقت فرصت کردید این نامه را بخوانید – خطاب به علما و روحانیونی است که تسلیم قدرت‌های ظالم می‌شوند. ابن شهاب نقل می‌کند که در روز عاشورا با این که عاشورا در عراق بود در شام از زیر سنگ‌هایی که برمی‌داشتند خون می‌جوشید حالا این‌ها را من در روایات شیعه عرض نمی‌کنم فقط دارم از این جهت نقل قول می‌کنم. باز از ایشان نقل می‌شود می‌گوید عبدالملک مروان که این‌ها بعد از یزید سر کار آمدند به من گفت اگر بگویی روز قتل حسین چه علامتی آشکار شد چون من آن موقع خودم نبودم، چیزهایی شنیدم، تو بگو چه شد اگر آن علائمی که من شنیدم تو هم بگویی ببینم همان‌هاست معلوم می‌شود خیلی چیز فهمی! گفت من دارم به شما می‌گویم از قول کسانی که روز عاشورا در بیت‌المقدس بودند، آن‌ها گفتند از زیر سنگریزه‌ها در بیت‌المقدس ما دیدیم که خون تازه خالص جاری می‌شود سنگ را برمی‌داشتی از زیر سنگ‌ها خون بیرون می‌آمد. بعد عبدالملک خلیفه اموی گفت راست می‌گویی من این را از چندین نفر دیگر هم شنیدم که آن‌ها هم همین را گفتند. خیلی چیز عجیبی است. یعنی چه؟ باز جناب حافظ هیثمی می‌گوید طبرانی این خبر را نقل کرده و رجال آن ثقه و مورد اطمینان هستند.

راج به قداست قبر حسین، عقیده اهل سنت چیست؟ جناب حافظ، طبرانی، از قول «اعمش» می‌گوید مردی از بنی‌اسد، یکی از این عراقی‌هایی که جزو دشمنان حسین بودند، چون بنی‌اسد دو گروه بودند یک عده دشمن امام حسین(ع) بودند و یک عده با امام حسین(ع) بودند. حافظ طبرانی می‌گوید یک آدم خبیثی آمد روی قبر سیدالشهداء ... می‌گوید در مدت کوتاهی فلج شد و بعد جزام گرفت بعد دیوانه شد مجنون شد و دچار فقر شدید طوری که کسی سراغش نمی‌رفت همه از او فاصله می‌گرفتند و روی او تف می‌انداختند تا از دنیا رفت. می‌خواهم می‌گویم در روایات اهل سنت حتی مسائل بُعد طبیعی عاشورا و کربلا نه، بلکه ابعاد ماوراء طبیعی آن چقدر آمده است. همه یک چیزهایی شبیه کرامت و معجزه است این‌ها ابعاد غیر طبیعی است. پس عقیده اهل سنت هیچ وقت این نبوده که قضیه حسین به ما مربوط نیست و عاشورا یک روز معمولی بوده و حسین یک آدم معمولی بوده و قتل حسین هم یک قتلی مثل همه قتل‌ها بوده است. اصلاً چنین چیزی نبوده است. در روایات بحث خون در زیر سنگریزه‌ها در بیت‌المقدس جوشیده، اجنّه عزاداری کردند و... این بحث‌هاست منتهی این جریان‌های تکفیری وهابی این احادیث را نمی‌گویند انگار که حسین و حسین برای شیعه هستند نه برای مسلمین. حتی راجع به امام سجاد(ع) که در کربلا اسیر شدند و آمدند. تعابیر عجیبی از امام سجاد(ع) از بزرگان اهل سنت هست که من فقط یکی دوتای آن را عرض کنم. جناب سعید بن مصیّب، در مورد امام سجاد(ع) می‌گوید در تمام عالم ما بعد از حسین، نظیر علی‌بن‌حسین به لحاظ تقوا، ادب، علم، اخلاص و خدمت به خلق و خدمت به فقرا و عبادت کسی را نمی‌شناسیم. زین‌العابدین. این تعبیر زین‌العابدین در منابع اهل سنت در مورد حضرت سجاد(ع) آمده است ایشان می‌گوید هیچ کس را پرهیزکارتر، برخود مسلط‌تر و باتقواتر از علی بن حسین ندیدم. در «حوادث وفیات»، ص 234، تاریخ الاسلام، جناب محمد بن مسلم زهری که خود ایشان از شاگردان امام سجاد(ع) بود بعد فاصله گرفت و به سمت خلافت رفت، ایشان راجع به امام سجاد(ع) تعابیر بسیار زیاد و عجیبی به کار برده است چون از جهاتی استاد ایشان بوده است می‌گوید بین تمام قریش، بین تمام عرب، بین همه آن‌هایی که هستند کسی بالاتر از علی‌بن‌حسین نیست. مطیع‌ترین شخص در محضر خدا علی بن الحسین است هیچ کس بنده‌تر از او نیست. علی‌بن‌الحسین پدر همه سادات حسینی است و من هرگز کسی را برتر از او ندیدم مدینه، امروز کسی پاک‌تر از او نمی‌شناسد و کسی فقیه‌تر و عالم‌تر به قرآن و سنت از او نیست. هرکس بخواهد بداند قرآن و سنت چیست باید از علی‌بن‌الحسین بپرسد. این در «سیر اعلام النبلاء» در «تهذیب التهذیب»، در «تذکرة الحفّاظ» از حفّاظ متعددی و مکرّر این تعبیر نقل می‌شود. از جناب «زبد بن اسلم» می‌گوید هیچ کس نظیر او نیست بالاترین حافظ قرآن و مسلَط‌ترین شخص به قرآن در عصر ماست و در همه امت. و فهمیده‌ترین شخص در تفسیر قرآن و آگاه‌ترین شخص به سنّت پیامبر(ص). جناب «سلمه‌بن‌دینار اعرج» که دیگر این‌ها را نمی‌خوانم خودتان رجوع بکنید. کتاب «طبقات الفقهاء»، کتاب «البدایع و النهایه»، کتاب «تهذیب الاسماع و اللغات»، کتاب «مختصر تاریخ دمشق»، کتاب «تهذیب الکمال»، «تاریخ الاسلام» و «شذرات الذهب فی أخبار من ذهب » و منابع دیگر که همه از همین قبیل هستند. «یحیی بن سعید انصاری» این‌ها همه برای آخر قرن اول هجری، و آغاز قرن دوم هجری هستند این‌ها جزو اصحاب و جزو تابعین هستند. و اما رهبران اصلی مذهب اهل سنت راجع به امام سجاد(ع) چه گفته‌اند؟ جناب «امام مالک بن انس» امام مالکی‌ها. بین شما دوستان مالکی هستید؟ شما بیشتر شافعی و حنفی هستید؟ حنبلی هست؟ این‌جا همه شافعی و حنفی هستید. دوستان مالکی ببینید رهبران همه مذاهب اسلامی راجع به علی‌بن‌الحسین(ع) امام سجاد(ع) حضرت زین‌العابدین اسیر کربلا چه گفتند؟ جناب امام مالک بن انس، ایشان می‌گوید علی‌بن‌الحسین هر شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند و تا زمان مرگش چنین بود آن‌قدر فانی در عبادت و غرق در عبادت بود که او را زین‌العابدین می‌خواندند، این تعبیر جناب مالک رهبر مالکی‌هاست. می‌گوید ایشان امام همه عبادت‌گرها و در رأس همه بندگان است بیش از همه بندگی می‌کند زینت عابدین است. جناب مالکی می‌گوید کسی را نظیر علی بن الحسین نمی‌شناختم. این نگاه بزرگان درجه 1 مذاهب اسلامی است در مورد اهل بیت پیامبر(ص). این راجع به فرزند حسین(ع) است. حالا جناب محمدبن ادریس شافعی، امام شافعی، رهبر شافعی‌ها راجع به امام سجاد(ع) چه می‌گوید؟ می‌گوید فقیه‌ترین کسی را که در مدینه دیدم علی‌بن‌الحسین است. هرکس می‌خواهد اسلام را بشناسد، قرآن و سنت را بشناسد، به این مرد رجوع کند به آنچه که از او نقل شده رجوع کند. چون اینها بعداً آمدند. جناب ابوحنیفه و جناب مالک، که در کنار امام جعفر صادق(ع) سال‌ها بودند و خودشان گفتند ما از فرزند پیغمبر چیزها آموختیم و جناب شافعی که شاگرد جناب مالک است و جناب احمد حنبل که شاگرد جناب شافعی است در واقع دو نفر مستقیم و دو نفر با واسطه، صریحاً هر چهار بزرگوار گفتند که ما در عصر خودمان کسی از جعفربن محمد فرزند پیغمبر باتقواتر و عالم‌تر و... نمی‌شناسیم. خب حالا سؤال این است این حالتی که در ذهن‌ها پیش آمده که سنی‌ها ائمه و اهل بیت را قبول ندارند این از کجا آمده است؟ آیا این تفسیر وهابیت و تکفیری‌ها از اهل سنت نیست؟ این تفسیر آن‌ها از اهل بیت نیست؟ خب بزرگان اهل سنت چه کسانی هستند؟ این بخشی از آن روایات و این هم بزرگان مذاهب. جناب امام شافعی می‌گوید که فقیه‌ترین کس در مکتب مدینه،‌ راجع به امام صادق(ع) هم که دیدید هرچهار بزرگوار راجع به امام جعفر صادق(ع) چه گفته‌اند؟ همین تعابیر را به کار برده‌اند. تقوا در اوج، عدالت در اوج، علم در اوج، جناب ابوحنیفه می‌گوید من رفتم میهمان ایشان شدم و ایشان به احترام من بلند شد و متکا را گذاشت و من را در جای خوب نشاند که تکیه بدهم و چنان باادب با من برخورد کرد یا این تعبیری که از جناب ابوحنیفه نقل شده که اگر جعفربن محمد نبود «لولا السنتان لهلک النعمان» من بر خیلی از مسائل اسلامی نمی‌توانستم مسلط شوم. حتی از ایشان نقل می‌شود که احکام حج را امام صادق(ع) به همه مسلمین دوباره آموخت. چون بنی‌امیه احکام حج را کلاً بهم ریخته بودند. با شرک قبل از اسلام و چیزهای دیگری مخلوط کرده بودند. چرا جناب ابوحنیفه در زمان بنی‌امیه طرف زید را می‌گیرد که زید، پسر همین امام سجاد(ع) نوه امام حسین(ع) است که برای انتقام کربلا علیه حکومت قیام می‌کند. و جناب ابوحنیفه به همه پیروان خود می‌گوید با زید باشید. کنار زید باشید. می‌گوید هرکس به زید کمک کند و در این جهت مقدس در رکاب زید کمک کند که فرزند حسین بن علی است هرکس کنار این‌ها بجنگد، به اندازه 50 حج و جهاد در رکاب رسول‌الله است. خب ابوحنیفه با حکومت بنی‌امیه در ددفاع از زید درافتاد یعنی اهل بیت(ع)، بعد که بنی‌عباس آمدند باز جناب ابوحنیفه از جریان ابراهیم و محمد نفس زکیه حمایت کرده که این‌ها بخشی از اهل بیت هستند که جنگ مسلحانه کردند علیه بنی‌عباس با هر دو رژیم بنی‌امیه و بنی‌عباس ابوحنیفه درگیر بوده است. جناب امام شافعی که مادر ایشان از همین علوی‌های غزه بود، ایشان اهل غزه و فلسطینی حساب می‌شود، مادر ایشان جزو علوی‌های ‌آن‌جا بود که الآن هم هستند. جناب شافعی عالم بزرگ، ایشان را شما ملاحظه کردید که در یمن آن‌جا قاضی بود، در یمن در کنار مجاهدین زیدی یمن که تا همین الآن هم این یمنی‌ها هنوز زیدی و آن روح مقاومت و جهاد و شهادت را حفظ کردند و اصلاً یمنی‌ها به دست علی‌بن‌ابیطالب مسلمان شدند و این اسلام این‌قدر ریشه‌دار، این‌قدر عمیق بود خنجرهایشان را دیدید این‌جا می‌گذارند و هیچ وقت برنمی‌دارند یعنی ما همیشه آماده جهاد و شهادت هستیم. همین الآن مردم یمن جلوی تمام قدرت‌ها ایستادند. خب آن‌جا هم جناب ابوحنیفه که راجع به زید آن فتوا را می‌دهد با بنی‌عباس درافتادند. جناب امام شافعی در یمن جزء انقلابیون علوی علیه حکومت و علیه بنی‌عباس شمشیر می‌کشد و می‌جنگند. می‌دانید که جناب امام شافعی جزء مجاهدین علوی ضد حکومت در یمن دستگیر شد به عنوان زندانی او را به عراق آوردند و پای چوبه اعدام بردند جناب شافعی تا پای چوبه دار برای قیام عدالتخواه علوی رفته است و ‌آنجا دمِ چوبه اعدام ایشان عفو خورد، 12 نفر بودند یک عده‌ای اعدم می‌شوند و ایشان اعدام نمی‌شوند. امام احمد حنبل راجع به امام سجاد(ع) چه می‌گوید؟ امام احمد بن حنبل تعلیقه‌ای دارد به سند روایتی که امام رضا(ع) از موسی‌بن‌جعفر پدرشان، از امام صادق(ع) از امام باقر(ع) از امام سجاد(ع) از حسین بن علی(ع) از علی‌بن‌ابیطالب(ع) از رسول‌الله(ص) نقل می‌کنند در ذیل این حدیث، جناب احمد حنبل می‌گوید این حدیثی که ما داریم نقل می‌کنیم که به علی‌بن‌الحسین حضرت سجاد می‌رسد این سند اینقدر قوی است و شفابخش است که اگر بر دیوانگان این سند را بخوانند دیوانه عاقل می‌شود. هر بیماری‌ای را شفا می‌دهد این سند این‌قدر قوی است. نسل به نسل فرزندان پیامبر از علی‌بن‌موسی به موسی‌بن‌جعفر، به جعفربن‌محمد، به محمدبن‌علی، به علی‌بن حسین، به حسین بن علی، به علی‌بن‌ابیطالب، از خود رسول‌الله(ص)، جناب احمد حنبل می‌گوید دیگر سندی از این قوی‌تر ما چه می‌خواهیم؟ همه نسل فرزندان پیامبر هستند و همه عالِم به امر تقوا هستند. عمربن‌جاحظ تعابیری که دارد، ایشان می‌گوید شیعه و معتزله و عوام و خواص همه در مورد علی‌بن‌الحسین حضرت سجاد(ع) توافق دارند که از بس ایشان سجده می‌کرد به او سجاد می‌گفتند همه توافق دارند که هرچه او نقل کند قطعاً درست است و بین همه مذاهب، چه خوارج، چه شیعه، چه معتزله، چه اهل سنت و جماعت و هر کسی که هستند، همه مذاهب در مورد علی‌بن‌الحسین توافق دارند که هرچه او بگوید ما قبول داریم و هیچ کس در مورد او مجادله و بحث ندارد، نه انکار او، و نه حتی این کس دیگری بر او مقدم است. این هم اگر خواستید در کتاب «عُمْدَةُ ألطّالِب فی أنْسابِ آلِ أبی‌طالب» صاحب 194. تعبیر جناب امام احمد حنبل از کتاب «سوائق المحرقه»، ص 310؛ جناب امام شافعی در «رسائل الجاحظ» ص 106 نقل می‌کند از جناب امام مالک بن انس در «تاریخ مدینه دمشق» و در «البدایع و النهایه» و... چندتا سند دیگر هم هست که برای من یادداشت دادند که بخشی هم گفتگو و پرسش و پاسخ داشته باشیم، من از این عبور کنم.

حسین بن علی(ع) فرمودند که، اولاً در دعای عرفه که حتماً دوستان دیدید آن‌جا ایشان درس توحید می‌دهند و می‌گویند هیچ چیز جز خدا مستقل از خدا جز به نام، جز برای او، جز به سوی او لیاقت این را ندارد که نیت کنی و برایش فداکاری کنی و برایش ارزشی قائل باشی در دعای عرفه فرمودند که اول آن دیدید که ایشان می‌گوید چشم من، گوش من، عصب، ریشه، استخوان، همه چیز درس توحید است، خدایا همه از چیز از توست، و با توست و مال توست و بعد در دعای عرفه فرمودند که خدایا چگونه از تو تشکر کنم که « لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ؛ این همه احسان و رأفت به من داشتی که فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ؛ که من در حکومت کافر پیش از اسلام به دنیا نیامدم من پیش تو و برای تو هستم.

و این حدیث امام حسین(ع): «شَرُّ خِصَالِ الْمُلُوکِ الْجُبْنُ عَنِ الأَعْدَاءِ ، وَالْقَسْوَةُ عَلَی الضُّعَفَاءِ ، وَالْبُخْلُ عِنْدَ الإِعْطَاءِ» بدترین حکومت‌ها که باید با آن‌ها درگیر شوی سه‌تا خصلت دارند: 1) الْجُبْنُ عَنِ الأَعْدَاءِ. از دشمن می‌ترسند. دیدید تمام حکومت‌های کشورهای مسلمان، حاکمان آن‌ها، شاه‌ها، رئیس‌جمهور‌ها، از آمریکا و از قدرت‌های دنیا روسیه و انگلیس و فرانسه و اسرائیل از این‌ها می‌ترسند. 2) وَالْقَسْوَةُ عَلَی الضُّعَفَاءِ. به ضعفاء و فقرا دیکتاتور هستند، بداخلاق و خشن. با مردم و فقرا بی‌رحم و خشن و در برابر قدرت‌ها ذلیل و ترسو هستند و 3) وَالْبُخْلُ عِنْدَ الإِعْطَاءِ. وقتی می‌خواهند حقوق مردم را بدهند مثل این که دارند از جیب خودشان می‌دهند بخیل هستند. حقوق مستضعفین و فقرا را نمی‌دهند. این سه‌تا خصوصیت سه درس امام حسین است که این درس سیاسی امام حسین را هم در نظر داشته باشید.

من مجدداً تشکر می‌کنم و به نظرم بهترین دستاورد خودِ من، در این سفر زیارتی، بعد از زیارت اباعبدالله و شهدای کربلا، زیارت شما بود. و دست شما و پای شما زائرین امام حسین را می‌بوسم و خدای متعال را شاکر هستم که به من توفیق داد در این جمع شریف شما و در کنار این قلب‌های پاک شما توانستیم به محضر اباعبدالله عرض ادب کنیم. انشاءالله خداوند به شما توفیق بده، سربازان توحید در جهان اسلام باشید، سربازان وحدت باشید، سربازان قرآن و سنت باشید. این‌جا بحث ما نیست، عبدالله‌بن‌عمر قبل از کربلا، نمی‌دانم این حدیث را دیدید یا نه؟ خدمت سیدالشهداء می‌آید و به ایشان می‌گوید یا اباعبدالله می‌شود کربلا نروی؟ این‌ها وحشی و جنایتکارند، این‌ها می‌کشند این‌ها رحم نمی‌کنند نه به تو و نه به فرزندان پیامبر. می‌دانم تو حق هستی و این‌ها باطل هستند ولی نرو. اباعبدالله(ع) به جناب عبدالله‌بن‌عمر می‌فرماید – این جمله را دقت کنید – می‌فرماید اگر پدرت در این ماجرا بود با ما بود یا با آن‌ها؟ اگر پدرت عمربن‌خطاب در این ماجرا بود با ما بود. او تفاوت و اختلافی که ما داریم حسابش جدا، ولی اینجا آن نیست. این حدیث خیلی مهم است نمی‌دانم این را شنیده بودید یا نه؟ این حدیث در منابع اهل سنت هم هست. امام(ع) فرمودند در این قضیه درگیری با یزید اگر پدرت عمر بود با ما بود. این‌ها با اصل اسلام مشکل دارند، این‌ها می‌خواهند اصل قرآن را محو کنند. این تعبیر اباعبدالله به جناب عبدالله‌بن عمر است و آن دلسوزی عبدالله است که البته این روایت ادامه دارد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha